دانلود رمان قصه ناتمام از تکین حمزه لو به صورت رایگان
دانلود رمان قصه ناتمام از تکین حمزه لو به صورت رایگان pdf بدون سانسور
دانلود رمان قصه ناتمام از تکین حمزه لو با فرمت های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
موضوع رمان :
ماجرای قصه ناتمام درباره زنی به اسم نیلوفر هست که ۱۱ سال از زندگی همراه با همسر و پسرش می گذره و کل وقت خود را صرف امورات آن دو میکند با پیدا کردن یکی از دوستانش بعد سال ها از فیسبوک به اسم شراره ارتباط و دیدار در فضای حقیقی ایجاد میشود دورهمی های زنانه کلید می خورد نیلوفر به همسرش شک میکند و برای این که او را بیازماید دست به امتحان سختی میزند و در واقع میخواهد گره را به جای دست با دندان باز کند توصیف مفصل زندگی طبقه ی آپارتمان نشین مرفه تهرانی (شوهری کاسب که مغازه ای در یکی از پاساژ های صادقیه دارد و زنی خانه دار در آپارتمانی در گیشا)
خلاصه رمان قصه ناتمام
به چشم هایم اعتماد نداشتم. خودش بود؟ سرم را جلوتر بردم، بعد عقلم رسید عکس را بزرگتر کنم، به نظرم خودش بود، اسم و فامیلش را ننوشته بود فقط زیر عکس مختصر نوشته بود « شری » … یک دوست مشترک با هم داشتیم، پس خیلی امکان داشت خودش باشد. دل به دریا زدم و برایش پیغام گذاشتم « من تو دبیرستان یه دوستی داشتم که شبیه شما بود. دبیرستان پاک نژاد… » دیگر اطلاعاتی ندادم، او هم صفحه اش بسته بود و به جز عکسش.
هیچ اطلاعاتی نمی شد از زیر زبان صفحه اش بیرون کشید. طبق معمول در صفحات طنز و آشپزی چرخیدم و کلی اطلاعات مفید و غیرمفید به خورد مغز و حافظه ی بدبختم دادم. با نگاهی به ساعت از جا پریدم، چیزی تا آمدن پارسا نمانده بود و من هنوز وسایل صبحانه را جمع نکرده بودم. لپ تاپ را ول کردم و به سرعت ظرف های کثیف را جمع کردم و در همان حال یک بسته گوشت چرخ کرده در ماکروفر گذاشتم تا یخش باز شود. ماکارونی در نیم ساعت آماده می شد و از همه مهمتر پارسا عاشقش بود.
مثل یک ربات برنامه ریزی شده تندتند کار می کردم و در فکر شراره بودم. در دبیرستان هم سر و زبان دار و خوشگل بود با عقایدی عجیب و غریب برای آن دوره، با صدای بلند قهقهه می زد و نمی ترسید که کسی از خنده اش ایراد بگیرد که البته بابا همیشه با اخم ایراد می گرفت: «دختره جلف و سبک، هیچ خوشم نمی آد با این دختر بگردی و دایم هر و کر کنی، دختر نجیب که این طوری نمی خنده!» لیست کارهای دختر نجیب بابا یک طومار درست و حسابی بود البته: دختر نجیب به صورتش دست نمی بره…